
کیک گوشت با نان تست
۶ روز پیش
هواپیماهای انگلیسی به سمت هدفهای آلمانی حمله میکردند . ضدهوایی ها نیز آسمان را به آتش کشیده بودند . در کشاکش درگیری ، گلوله های پدافند یکی از هواپیماها را هدف گرفت !
هواپیما در حال سقوط بود درحالی که نشانه ای از خروج خلبان دیده نمیشد . هواپیما به میان دریا سقوط کرد و در ژرفای آبها غرق شد !
ساعتی بعد :
اینجا رادیو ارتش آلمان ، من گزارش امروزِ جنگ را به سمعِ ملتِ آلمان میرسانم ...
ساعاتی پیش هواپیماهای ارتش انگلستان
مواضع ما را مورد حمله قرار دادند .
در این عملیات خساراتی به مواضع ما رسید و چند فروند از هواپیماهای انگلیسی نیز توسط پدافند خودی منهدم شدند . لازم به ذکر است که خلبان یکی از این هواپیماها ...
افسر جوانی که گزارشگر این اخبار بود ناگهان سکوت کرد !
مردمی که صدای رادیو را می شنیدند با سکوت گزارشگر کنجکاو شدند !
لحظاتی بعد صدای هق هقِ گریهٔ گزارشگر شنیده میشد .
همه می پرسیدند چه اتفاقی افتاده ؟
ناگهان همه گوش به زنگ رادیو شدند تا علت سکوت و گریه گزارشگر را بفهمند .
لحظاتی بعد گزارشگر ادامه داد :
خلبان یکی از این هواپیماها ، "آنتوان دوسنت اگزوپری" ، نویسنده شهیر فرانسوی و خالق داستان "شازده کوچولو" بود .
ناگهان کشور آلمان در سکوتی غریب غرق شد ! کسی چیزی نمی گفت . بُهت و بغض در چهره ها کاملا مشهود بود .
اگزوپری ، گرچه خلبان دشمن بود ولی از هر هموطنی به مردم نزدیکتر بود ! چیزی فراتر از یک دوست بود . با شازده کوچولو در قلب ️همه جاگرفته بود . آن روز هیچکس در آلمان خوشحال نبود و آلمان در هاله ای از غم فرورفته بود .
حتی آدولف هیتلر نیز از مرگ "اگزوپری" متاثر شد ! پایانی غیرمعمول برای یک داستان نویس جهانی ...
این خاصیت ادبیات است که دوست و دشمن را بر مزار ادیبی جهانی جمع میکند تا به یاد او اندکی تعمق کنند و حتی در سوک فرو روند .
کسی نمیدانست چه اتفاقی در آخرین لحظات برای او افتاد ؟ چرا از هواپیما خارج نشد ؟ زخمی بود ؟ مرده بود ؟ کشته شده بود ؟!
داستانهای اگزوپری به ویژه "شازده کوچولو" آنقدر قوی بود که او را در طی حیاتش به "نویسنده ای جهانی" تبدیل کند . و شاید مرگ قهرمانانه او ، اعتبارش را میان اروپاییان بیشتر و بیشتر کرد .
کمتر کسی در تاریخ جنگهای بشری ، در جایگاهی قرار گرفت که "اگزوپری" پیدا کرد .
او برای مردمش و ارتش متفقین یک قهرمان و برای مردم آلمان یک دلاور شد . او در داستانهایش از انسان و انسانیت سخن میگفت .
ماجرای تاثیر اعلام مرگ او بر روی مردم بسیار شنیدنی است اما عجیبترین قسمت این ماجرا ، "گزارشگر" رادیو آلمان بود .
آن افسر جوانی که با گریه و هق هق ، مرگِ اگزوپری را اعلام کرد ، خود "مترجم شازده کوچولو" به زبان آلمانی بود ...
چقدر انسانیت زیباست.🍀
جملههایی از این اثر ماندگار را با هم مرور میکنیم...
*شازده کوچولو پرسید:*
غم انگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه چیه؟
روباه گفت: *بری و کسی متوجه نشه!*
*شازده کوچولو گفت:*
چطوری حماقتم رو نشون بدم؟
روباه گفت:
*برای هر چیزی اظهار نظر کن!*
*روباه گفت: عاشق هیچ گل عجیبی نشو بذار تنها بمونه*...
شازده كوچولو پرسيد چرا؟
روباه گفت؛ خسته ميشی ميری اونوقت اون تنهاتر ميشه...
*شازده كوچولو: حرف همو نمیفهمیم؟*
روباه گفت:
*فقط دو تا دشمن میتونن خوب حرف همو بفهمن* ،
*وگرنه دوستیها پر از سوءتفاهمه…*
*شازده کوچولو پرسید: گولخوردن یعنی چی؟*
روباه گفت: همون که اگر نخوری “تنها” میمونی...
*شازده کوچولو پرسید: کی اوضاع بهتر میشه؟*
روباه گفت: از وقتی که بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره...
*شازده کوچولو از گل پرسید:*
*آدمها کجایند؟*
گل گفت: باد به اینور و آنورشان میبرد این بیریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده...
این متن به مناسبت هشتاد و هشت سالگی رمان شازده کوچولو اثر جاودانه آنتوان دو سنت اگزوپری نگارش شده..
کیک گوشت با نان تست
https://sarashpazpapion.com/recipe/5f3471f39b7272882e239eb0da72d22a
سلام ها از جان ودل..
وتشکرها از صمیم قلب برا حضورتون وپیامای قشنگتون ❤️
هواپیما در حال سقوط بود درحالی که نشانه ای از خروج خلبان دیده نمیشد . هواپیما به میان دریا سقوط کرد و در ژرفای آبها غرق شد !
ساعتی بعد :
اینجا رادیو ارتش آلمان ، من گزارش امروزِ جنگ را به سمعِ ملتِ آلمان میرسانم ...
ساعاتی پیش هواپیماهای ارتش انگلستان
مواضع ما را مورد حمله قرار دادند .
در این عملیات خساراتی به مواضع ما رسید و چند فروند از هواپیماهای انگلیسی نیز توسط پدافند خودی منهدم شدند . لازم به ذکر است که خلبان یکی از این هواپیماها ...
افسر جوانی که گزارشگر این اخبار بود ناگهان سکوت کرد !
مردمی که صدای رادیو را می شنیدند با سکوت گزارشگر کنجکاو شدند !
لحظاتی بعد صدای هق هقِ گریهٔ گزارشگر شنیده میشد .
همه می پرسیدند چه اتفاقی افتاده ؟
ناگهان همه گوش به زنگ رادیو شدند تا علت سکوت و گریه گزارشگر را بفهمند .
لحظاتی بعد گزارشگر ادامه داد :
خلبان یکی از این هواپیماها ، "آنتوان دوسنت اگزوپری" ، نویسنده شهیر فرانسوی و خالق داستان "شازده کوچولو" بود .
ناگهان کشور آلمان در سکوتی غریب غرق شد ! کسی چیزی نمی گفت . بُهت و بغض در چهره ها کاملا مشهود بود .
اگزوپری ، گرچه خلبان دشمن بود ولی از هر هموطنی به مردم نزدیکتر بود ! چیزی فراتر از یک دوست بود . با شازده کوچولو در قلب ️همه جاگرفته بود . آن روز هیچکس در آلمان خوشحال نبود و آلمان در هاله ای از غم فرورفته بود .
حتی آدولف هیتلر نیز از مرگ "اگزوپری" متاثر شد ! پایانی غیرمعمول برای یک داستان نویس جهانی ...
این خاصیت ادبیات است که دوست و دشمن را بر مزار ادیبی جهانی جمع میکند تا به یاد او اندکی تعمق کنند و حتی در سوک فرو روند .
کسی نمیدانست چه اتفاقی در آخرین لحظات برای او افتاد ؟ چرا از هواپیما خارج نشد ؟ زخمی بود ؟ مرده بود ؟ کشته شده بود ؟!
داستانهای اگزوپری به ویژه "شازده کوچولو" آنقدر قوی بود که او را در طی حیاتش به "نویسنده ای جهانی" تبدیل کند . و شاید مرگ قهرمانانه او ، اعتبارش را میان اروپاییان بیشتر و بیشتر کرد .
کمتر کسی در تاریخ جنگهای بشری ، در جایگاهی قرار گرفت که "اگزوپری" پیدا کرد .
او برای مردمش و ارتش متفقین یک قهرمان و برای مردم آلمان یک دلاور شد . او در داستانهایش از انسان و انسانیت سخن میگفت .
ماجرای تاثیر اعلام مرگ او بر روی مردم بسیار شنیدنی است اما عجیبترین قسمت این ماجرا ، "گزارشگر" رادیو آلمان بود .
آن افسر جوانی که با گریه و هق هق ، مرگِ اگزوپری را اعلام کرد ، خود "مترجم شازده کوچولو" به زبان آلمانی بود ...
چقدر انسانیت زیباست.🍀
جملههایی از این اثر ماندگار را با هم مرور میکنیم...
*شازده کوچولو پرسید:*
غم انگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه چیه؟
روباه گفت: *بری و کسی متوجه نشه!*
*شازده کوچولو گفت:*
چطوری حماقتم رو نشون بدم؟
روباه گفت:
*برای هر چیزی اظهار نظر کن!*
*روباه گفت: عاشق هیچ گل عجیبی نشو بذار تنها بمونه*...
شازده كوچولو پرسيد چرا؟
روباه گفت؛ خسته ميشی ميری اونوقت اون تنهاتر ميشه...
*شازده كوچولو: حرف همو نمیفهمیم؟*
روباه گفت:
*فقط دو تا دشمن میتونن خوب حرف همو بفهمن* ،
*وگرنه دوستیها پر از سوءتفاهمه…*
*شازده کوچولو پرسید: گولخوردن یعنی چی؟*
روباه گفت: همون که اگر نخوری “تنها” میمونی...
*شازده کوچولو پرسید: کی اوضاع بهتر میشه؟*
روباه گفت: از وقتی که بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره...
*شازده کوچولو از گل پرسید:*
*آدمها کجایند؟*
گل گفت: باد به اینور و آنورشان میبرد این بیریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده...
این متن به مناسبت هشتاد و هشت سالگی رمان شازده کوچولو اثر جاودانه آنتوان دو سنت اگزوپری نگارش شده..
کیک گوشت با نان تست
https://sarashpazpapion.com/recipe/5f3471f39b7272882e239eb0da72d22a
سلام ها از جان ودل..
وتشکرها از صمیم قلب برا حضورتون وپیامای قشنگتون ❤️
...
طرز تهیه و دستور پخت های مرتبط

کیک گوشت با نان تست

صبحانه با نان تست

رولت گوشت

پنیر با نان تست

خوراک مرغ مجلسی
